يه نهار خوشمزه همراه با دوستاي ماماني
18 ام با دوستاي خوبم ظهر رفتيم بيرون و اينبار من، دختر گلمم برده بودم ، خاله ام البنين و معين جونم همراهمون بودن. به درسا و معين كه خيلي خوش گذشت بخصوص اينكه خاله جونشون پايه بازي با بچه هاست. طوري خسته شده بودن كه تو راه برگشت خواب رفتن. اميدوارم فضوليهاي درسا خيلي بقيه رو اذيت نكرده باشه.
( راستي يه كاره بامزه : معين جون نسبت به درساي من مظلوم تر بود! لااقل تو جمع اينطوري نشون مي داد. تو يكي از مغازه هاي بازار بعثت طرقبه كه بوديم يهو ديدم درسا با معين دارن ميان و دستش كلي برچسب بود. گفت مامان ببين چقدر برچسب !!!!!!!!!! تا جايي كه تونسته بود برچسبهاي قيمت رو از روي لباسها كنده بود!!!! فكر كنم تو همون چند ساعت معين رو تربيتش كرد. باباش ببينه چي مي گه !!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی